دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | zip |
حجم فایل | 38143 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 185 |
اگر دنبال خلاص شدن از استرس هستید حتما این فایل را گوش کنید و یک زندگی خوب و آرام را تجربه کنید.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 97 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 56 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
اضطراب و استرس
2-1 مقدمه
امروزه اضطراب و دلواپسی برای میلیونها انسان به صورت مشکلی غیر قابل حل و خسته کننده درآمده است، ولی باید در نظر داشت که نگرانیها همه مخرب نیستند و به کمک یک برنامهریزی دقیق میتوان آن ها را از بین برد .نگرانی مفرط یا به عبارت دیگر – دلشوره– یک بیماری روحی است که باعث میشود سلامتی جسمی به خطر بیفتد. نگرانیها اغلب نتیجه تعبیر نادرست افراد از حقیقت است .ما می توانیم روح حقیقتگرایی و واقعبینی را به طرق مختلف در خودمان تقویت کنیم. روانشناسان چنین معتقدند که: «هیچ وقت در خلوت خویش نباید به اضطراب و نگرانی فکر کرد».
اضطراب عبارت است از یک عامل ناشناخته و نامعلوم که موجب پریشانی فکر و گاه باعث بروز علائم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگپریدگی میشود. در فرآیند اضطراب بر خلاف ترس طبیعی، یک عامل حقیقی ترسآور یا خطرناک یا آسیب رسان وجود ندارد بلکه فقط به طور خودکار و ناخود آگاه ذهن آدمی دچار احساس خطر میشود و هرگاه ذهن در اثر تنشهای روانی و استرسهای عصبی و حوادث ناخوشایند و ناگواری که در زندگی مکرراً برایمان رخ میدهد از روال عادی خارج شود و حساسیت بیش از حد به رخدادهای آتی و احتمالی پیدا کند دچار اضطراب میشویم. علل پیدایش اضطراب عوامل وراثتی، تجربههای تلخ سالهای گذشته و محیط ناآرام و عصبی است. اثرات مخرب آن بر تفکر باعث اختلال در تمرکز حواس میشود، قدرت تصمیمگیری و اراده را از انسان سلب میکند، او را بدبین میسازد و باعث میشود که انسان دیگر فرد مثمرثمر و سودمندی نباشد (کاپلان[1]،2007، ص 988).
اختلال افسردگی[2] اساسی یکی از شایعترین تشخیصهای روانپزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده و با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بیعلاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص میشود؛ چیزی که از آن به عنوان «سرماخوردگی روانی» یاد میشود. افسردگی مجموعهای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز میکند.
افسردگی و اضطراب از شایع ترین بیماریهای روانپزشکی به شمار میرود. بهطور آماری از هر پنج زن، سه زن و از هر پنج مرد دو مرد در طول عمر دچار عارضهی افسردگی و اضطراب میشوند. این بیماریها جزو بیماریهای مزمن و گاه ناتوانکننده هستند که در صورت عدم درمان باعث اختلال در عملکرد اجتماعی، فردی، شغلی و زناشویی بیمار میشوند. از جمله علایم شایع در بیماری افسردگی، کاهش سطح انرژی، احساس بیحسی و ضعف، احساس یأس و ناامیدی، عدم احساس لذت، انزوا طلبی، اختلال درتمرکز و حافظه، اختلال در اشتها، وزن و خواب، اختلال در عملکرد جنسی، دل مشغولی با احساس گناه، خود سرزنشگری و گاه خودکشی است (طاهری،1388،ص24).
در مورد عارضهی اضطراب، بیمار در بسیاری از مواقع با علایم جسمی مانند تهوع، استفراغ، اسهال، تپش قلب، احساس تنگینفس، دردهای قفسهسینه با دردهای جسمی بدون علت در اندامها، سر درد، بی خوابی، سرگیجه و سبکی در سر، تعریق، لرزش و مورمور شدن اندامها، عدم تمرکز، اختلال حافظه، ناراحتی گوارشی به صورت احساس نفخ، یبوست و دردهای گوارشی و تکرر ادراری به پزشک مراجعه میکند.
بیماران مضطرب همچنین دچار علایم احساس لقمه در گلو، دلشوره، نگرانیهای بدون علت و اختلال خواب، اشتها و عملکرد جنسی هستند. بسیاری از این بیماران به علت شکایات جسمی به کلینیکهای داخلی یا جراحی مراجعه میکنند و در مورد وضعیت خود دچار نگرانیهای شدید هستند. بیماریهای اضطرابی شامل چندین اختلال هستند؛ از جمله وسواسهای فکری و عملی به صورت افکار مزاحم و تکراری و شدید آزاردهنده که بیمار در مورد آن احساس گناه میکند و در بسیاری موارد از بازگو کردن آن امتناع میورزد. در مواردی بیمار برای خلاصی از این افکار مزاحم نیاز به صرف انرژی یا انجام اعمال تکراری که برای سایرین بیمعنی است دارد. نوع دیگر اضطراب به صورت حملات ترس شدید و بدون علت است که بیمار بهطور ناگهانی دچار حملات ترس و وحشت شدید و احساس مرگ یا سکته میشود و در مواقع عادی بیمار همیشه نگران تکرار این حالت است. در بسیاری مواقع بیمار به علت از خروج از خانه به تنهایی یا احساس عدم کنترل در جاهای شلوغ خانه نشین می شود. نوع شایع دیگر اضطراب، ترس از حضور در جمع، حیوانات، حشرات، ارتفاع، فضای بسته یا آسانسور، خون و تزریق است (گله برگ، به نقل از پورافکاری،1371، ص216).
از انواع دیگر اضطراب عمومی احساس بیقراری، عصبانیت، خلق گرفته، عدم تمرکز، احساس سنگینی، درد در اندامها، احساس خستگی و اختلال در خواب است.این حالات خصوصاً در خانمها در زمانهای خاص مانند عادات ماهانه، پس از زایمان، سقط و دوران یائسگی شایعتر است.بیماران مبتلا به اضطراب و افسردگی از اختلالات شناختی مانند احساس منفی از خود، عملکرد خود و آیندهی خود که موجب عدم اعتماد به نفس میشود رنج میبرند. از مشکلات دیگر این بیماران تفکر خوب و بد است که تمام افراد و مسایل زندگی را به صورت خوب مطلق یا بد مطلق میبینند (کاپلان،2007، ص991).
این بیماران حتی در مورد مسایلی که به آنها ربطی ندارد خود را مقصر دانسته و سرزنش میکنند. این بیماران موفقیتهای خود را کوچک و بیارزش میشمارند و شکست خود را بزرگ و به تمام زندگی بسط میدهند و این مسأله احساس بیارزشی و عدم اعتماد به نفس را برای آنها به دنبال دارد.
2-2 مبانی نظری و ادبیات پژوهش
2-2-1 تاریخچه اضطراب
اختلالات اضطراب[3] بشری که در نوشتهجات طبی آمده است، گروه ناهمگن از سندروهای بالینی و تعریفها را در بر میگیرد. از نظر تاریخی، اصطلاحاتی نظیر، خستگی شدید عضو قلب و در قلب تحریک پذیر و «نوروز قلبی» و «سندرم فعالیت» و «آستنی عصبی عروقی» همه برای توصیف اختلالات فرض اضطراب که در آنها تنگینفس، تپش قلب، خستگی عدم تحمل فعالیت و اشتغال ذهنی با حالات جسمی علائم عمده اختلال را تشکیل میدادهاند، مورد استفاده قرار گرفتهاند، نور آستنی یا خستگی عصبی یکی دیگر از اصطلاحاتی است که برای اختلالات اضطراب فراوان بکار رفته است. نوروز اضطراب که بهوسیله فروید بکار رفت. برای متجاوز از چهل سال بر چسب عمده برای اختلالات اضطراب بود (کراز،به نقل از منصور،1368).
برای اولین بار پزشک آمریکایی بهنام بیرد[4] سال (1869) نور آستنی را تعریف کرد. بیمارانی که امروز آنها را مبتلا به نوروز اضطراب میشناسیم در نور استنی بیرد گنجانده میشود. معهذا برخی از بیماران مبتلا به هیستری و یا وسواس بیشتر در تعاریف او جا میگیرد بعد از او داکوستا[5] در سال (1871) سندرم خلل تحریکپذیری را گزارش داد.
فروید[6] در سال (1898) نوروز اضطراب را بهعنوان یک واحد بالینی از پسیکاستنی بازشناخت علامت اصلیاین بیماری نگرانی، اضطراب و دلهره میباشد که هر سه عملیات مختلفی از یک کیفیت اساسی است که به احساس پریشانی، انتظار خطری تربیت الوقوعها و احساسهای بدنی همراه است (گلبرگ،1368- ص59).
نوروز حالت اضطراب به طور عمده اختلال افراد جوان است که شروع آن معمولاً در اواسط دهه سوم عمر است و بهطور متوسط بیمار قبل از مراجعه برای درمان 5 سال علائم اضطراب را داشته است. شیوع حالات اضطراب در جمعیت نرمال در انگلستان و آمریکا 2 تا 5/4% ذکر گردیده است. معهذا این ارقام اطلاعاتی در مورد شدت علائم و درجه ناتوانی اجتماعی حاصل از این اختلال بدست نمیدهد.
اختلالات اضطراب در 14% بیماران قلبی و 2% بیماران جراحی شده مشاهده شده است. اختلالات اضطراب بهنظر میرسد که در کار طبابت خوب شناخته نمیشوند. عدم تشخیص اضطراب بدون تردید تا حدودی مربوط به این واقعیت است که اغلب علایم جسمی بارزترین خصوصیات حالات اضطراب را تشکیل می دهند. علت دیگر این است که بیمار مضطرب اغلب خود را مبتلا به یک اختلال جسمی تصور نموده و بیشتر به درمانگاه داخلی مراجعه میکنند تا مراکز بهداشت روانی (طریقتی،1367،ص53).
اضطراب کلی از شایعترین مسائلی است که در کار طبابت با آن برخورد میشود تخمین زده میشود که عمده بیماران را مبتلا به اختلال اضطراب مزمن نسبت به پزشکان 40 بر یک است و 30% کسانیکه پزشک عمومی مراجعه مینمایند از این ناراحتی در عزابند تشخیص افتراقی و ارزیابی طبیب عمومی در مورد اضطراب با رنگین کمانی از عوامل بیولوژیکی و انسانی روبرو است.
نقش پزشک ارزیابی تشخیص کامل در عین حال تعادلی است که بی جهت به قیمت نادیده گرفتن عوامل روانی و محیطی مهم روی جزء زیستی طبی موضوع تکیه نکند. حفظ این تعادل چندان آسان نیست در یک قطب پزشکی در خطر نادیده گرفتن علل پنهانی است در قطب دیگر ناتوانی در شناخت عوامل ایجادکننده روانی رفتاری و اجتماعی است. ممکن است منجر به یک سری مراجعات مکرر و بی حاصل گردد که اغلب استفاده از انواع دارو و آزمایشات گرانقیمت را به همراه دارد (مهریار،1373،ص38).
[1] Coplan
[2] Depression disorder
[3] Anxiety disorder
[4] Bird
[5] Dakusta
[6] Froid
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 12 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 200 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 248 |
نوجوانی دوره ای بین کودکی و بزرگسالی است که او را با زنجیره ای از موانع تحولی و چالش های عدیده ای روبرو میسازد. درابتدا تکالیف طبیعی همچون تحول هویت و دستیابی به استقلال و سازگاری با همسالان وجود دارد. مرحله دوم گذر از کودکی به بزرگسالی است که باتغییرات فیزیولوژیکی در بدن و تحول شناختی مشخص میشود. این مرحله زمانی است که فرد نیازمند انجام نقش های اجتماعی در رابطه با همسالان و افرادی از جنس مخالف، انجام تکالیف مدرسه وتصمیم گیریهایی در رابطه با شغل میباشد (فرایدنبرگ[1]،1997). از آنجا که تغییرات و وجود تکالیف متفاوت نوجوان رادر معرض استرس عدیده ای قرار می دهد، لزوم واهمیت سازگاری و کنار آمدن با این استرس ها در این دوره نمایان میگردد. با توجه به این مقدمه اندکی به راهبردها و مهارتهای کنار آیی می پردازیم. کنار آمدن، متشکل از پاسخهایی (افکار، احساسات واعمالی ) است که فرد در برخورد با موقعیت های مشکل داری که درزندگی روزمره و در شرایط خاص با آنها مواجه میشود، بکار میگیرد. گاهی اوقات مشکلات حل می شوند و گاه در تلاش فردی برای برخورد با محیط مورد اغماض قرار میگیرند (فرایدنبرگ، 1997).
لازاروس[2] (1984) کنار آمدن را شامل کوششهایی به منظور سازگاری و انطباق با شرایط استرس آور در تلاش در جهت کاهش پیامدهای منفی ناشی از منبع استرس می داند.
در زمینه کنار آمدن با استرس[3] ،دو شیوه اصلی کنار آیی وجود دارد. شیوه اول روش متمرکز بر مسئله است یعنی فرد به استرس به عنوان موضوعی حل شدنی و هدف اصلی مینگرد و شیوه دوم روش متمرکز بر هیجان است. یعنی فرد مشکل را حل نمیکند بل سعی در کاهش پیامدهای هیجانی مشکل دارد. شماری از محققین، افرادی را که بوسیله کاهش دادن یا اجتناب کردن با استرس کنار آمده اند را با افرادی که از راهکارهای بیشتر مقابله ای و یا هوشیارانه نظیر جمع آوری اطلاعات و اقدام به عمل استفاده نموده اند، مقایسه کردند (هولاهان[4] و موس[5]، 1987) . در مجموع تحقیقات نشان می دهد که شیوه مقابله نسبت به اجتناب راهکار موفق تری است. افرادی که مستقیما با مشکل مواجه میشوند نه تنها با احتمال بیشتری آن را حل میکنند بلکه برای تحت کنترل درآوردن استرس در آینده بهتر آماده میشوند. در واقع برخی پژوهشها معتقدند، اجتناب مزمن از مشکلات، افراد را در معرض خطر استرس افزوده و شاید مسائل مرتبط با سلامتی قرار دهد (گین[6]، 1995).
مطالعه رود[7]، لونیسون[8] ، تیلسون[9] و سیلی[10] (1990) نشان داد که کنار آیی مسئله مدار[11] (در جهت حل مسئله) با افسردگی ارتباطی نداشت، اما شیوه ناکار آمد گریز رابطه مثبتی با افسردگی همزمان داشته و نیز با سطوح بالاتر افسردگی در آینده بدنبال رویدادهای پراسترس که در طی دو سال بعد رخ داد، همراه بود (گین، 1995).
تفاوتهای فردی نقش مهمی را در فرایندهای استرس و کنار آمدن بازی میکنند یکی از این متغیرها خوش بینی است. خوش بینی[12] رابطه منفی با انکار و فاصله گرفتن از مسئله دارد. خوشبینی تمایل به استفاده از کنار آمدن مسئله مدار و پذیرش استرس زندگی به شیوه ای واقعی دارد (کاسیدی[13]، 1999). به عبارت دیگر عامل کلیدی که افرادی که بطو موثری با مشکلات کنار می آیند را نسبت به کسانی که ممکن است چنین نباشند متمایز میکند، سبک اسنادی[14] آنهاست (آبرامسون[15] و همکاران 1978به نقل از کانینگهام[16]، 2001).
اسنادها، نگرش ها ، باورها و ارزیابیهایی هستند که مردم برای توصیف حوادثی که برایشان اتفاق می افتد، بکار می برند. سبک اسنادی که برای اولین بار در دهه1970 مطرح شد در حقیقت بر مدل درماندگی آموخته شده[17] افسردگی استوار است. اسناد کردن فرایندی منطقی و نظامدار است که طی آن شخص با ارزیابی دقیق از یکسری اطلاعات ودلایل رفتار دیگران را تفسیر میکند. در بعضی موارد ممکن است اسناد صحیح باشد، اما واقعیت این است که در بسیاری موارد این ارزیابی ها، با سوگیریهایی همراه است.
در موارد عدیده ای، افراد اسنادهای اشتباه غیرواقعی، دررابطه با حوادث زندگی شان درنظر میگیرند و این اسنادهای اشتباه به نوبه خود استرس افزوده ومشکلات روانشناختی متعددی را ایجاد نموده و تداوم می بخشند. به عنوان مثال فردی که از پایین بودن عزت نفس رنج می برد، مشکلات و موقعیت های منفی را بطور گسترده ای به دلایل درونی مثل عدم تلاش یاعدم توانایی و حوادث مثبت را به دلایل بیرونی مثل خوش شانسی و ساده بودن تکلیف نسبت میدهد، در حالی که واقعیت چنین نیست. در حقیقت عزت نفس آنها به یک اسناد اشتباه آغشته شده است. بعبارتی عزت نفس آنها پایین است و هیج چیز حتی موفقیت های بزرگ هم نمیتواند آنرا بالا ببرد (بارون[18]،1992،به نقل از هیبت الهی, 1373).
معمولا اسنادهای سببی در سه بخش طبقه بندی می شوند:
1-درونی بودن در برابر بیرونی بودن
2- پایداری در برابر ناپایداری
3- کلی بودن در مقابل خاص بودن
برخی مطالعات نشان داده که افراده افسرده در مقایسه با افرادعادی بیشتر از اسنادهای کلی، پایدار و درونی برای رویدادهای منفی و از اسنادهای خاص، ناپایدار و بیرونی برای رویدادهای مثبت زندگی شان استفاده میکنند. (ریکلمن[19] و هافمن[20]،1995).
مدل درماندگی آموخته شده اصلاح شده، چنین می پندارد که اینگونه افراد برای رویدادهای بد، عادت به پاسخ دادن با اسنادهای درونی ، ثابت و فراگیر و برای رویدادهای خوب، اسنادهای بیرونی، موقتی و خاص آن رویداد را دارند.
از بعد نظری بنظر می رسد که اسناد علی مقدم برانتخاب راهکارهای کنار آیی است. در این صورت انتظار می رود تغییر سبک اسنادی باید تغییراتی در شیوة کنار آمدن اثر بگذارد (کانینگهام و همکاران 2002).
بر طبق مدل شی یر[21] و کارور[22] خوش بینی و بدبینی بعنوان انتظار پیامدهای تعمیم یافته مثبت و منفی تعریف می شوند و باور دارند که این دو تعیین کننده های مهم سازگاری اند (شییروکارور، 1985). به عبارتی خوش بینی با پیامدهای روانشناختی مثبت تر و در مقابل بدبینی با پیامدهای روانشناختی منفی تر رابطه دارد.
در رابطه با سبک های کنار آیی نیز شواهد متقاعد کنندهای وجود دارد که نشان میدهد سبک های کنار آیی پیش بینی کننده های مهم روانی هستند. مطالعات روی نوجوانان بطور ثابتی به این نتیجه رسیده که حتی در موقعیت های غیر قابل تغییر ، افسردگی با سبک کنارآیی سازنده یا مسئله مدار رابطه ای معکوس و با سبک کنار آیی اجتنابی یا غیر سازنده رابطه مثبتی دارد (گلای شاو[23] و همکاران 1989، اباتا[24] وموس، 1991، سیفگ و کرنک[25]، 1993، گارمزی[26]، 1993، گانینگهام و واکر[27]، 1999 به نقل از کانینگهام 2002). آنها پیشنهاد کردند که مداخلات پیشگیرانه آینده باید با تمرکز بیشتر بر کاهش راهکارهای کنارایی غیر انطباقی در مقایسه با هدف معمول تر افزایش کنار آیی مسئله مدار باشد.
فهرست مطالب
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 206 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 169 |
نوجوانی دوره ای بین کودکی و بزرگسالی است که او را با زنجیره ای از موانع تحولی و چالش های عدیده ای روبرو میسازد. درابتدا تکالیف طبیعی همچون تحول هویت و دستیابی به استقلال و سازگاری با همسالان وجود دارد. مرحله دوم گذر از کودکی به بزرگسالی است که باتغییرات فیزیولوژیکی در بدن و تحول شناختی مشخص میشود. این مرحله زمانی است که فرد نیازمند انجام نقش های اجتماعی در رابطه با همسالان و افرادی از جنس مخالف، انجام تکالیف مدرسه وتصمیم گیریهایی در رابطه با شغل میباشد (فرایدنبرگ[1]،1997). از آنجا که تغییرات و وجود تکالیف متفاوت نوجوان رادر معرض استرس عدیده ای قرار می دهد، لزوم واهمیت سازگاری و کنار آمدن با این استرس ها در این دوره نمایان میگردد. با توجه به این مقدمه اندکی به راهبردها و مهارتهای کنار آیی می پردازیم. کنار آمدن، متشکل از پاسخهایی (افکار، احساسات واعمالی ) است که فرد در برخورد با موقعیت های مشکل داری که درزندگی روزمره و در شرایط خاص با آنها مواجه میشود، بکار میگیرد. گاهی اوقات مشکلات حل می شوند و گاه در تلاش فردی برای برخورد با محیط مورد اغماض قرار میگیرند (فرایدنبرگ، 1997).
لازاروس[2] (1984) کنار آمدن را شامل کوششهایی به منظور سازگاری و انطباق با شرایط استرس آور در تلاش در جهت کاهش پیامدهای منفی ناشی از منبع استرس می داند.
در زمینه کنار آمدن با استرس[3] ،دو شیوه اصلی کنار آیی وجود دارد. شیوه اول روش متمرکز بر مسئله است یعنی فرد به استرس به عنوان موضوعی حل شدنی و هدف اصلی مینگرد و شیوه دوم روش متمرکز بر هیجان است. یعنی فرد مشکل را حل نمیکند بل سعی در کاهش پیامدهای هیجانی مشکل دارد. شماری از محققین، افرادی را که بوسیله کاهش دادن یا اجتناب کردن با استرس کنار آمده اند را با افرادی که از راهکارهای بیشتر مقابله ای و یا هوشیارانه نظیر جمع آوری اطلاعات و اقدام به عمل استفاده نموده اند، مقایسه کردند (هولاهان[4] و موس[5]، 1987) . در مجموع تحقیقات نشان می دهد که شیوه مقابله نسبت به اجتناب راهکار موفق تری است. افرادی که مستقیما با مشکل مواجه میشوند نه تنها با احتمال بیشتری آن را حل میکنند بلکه برای تحت کنترل درآوردن استرس در آینده بهتر آماده میشوند. در واقع برخی پژوهشها معتقدند، اجتناب مزمن از مشکلات، افراد را در معرض خطر استرس افزوده و شاید مسائل مرتبط با سلامتی قرار دهد (گین[6]، 1995).
مطالعه رود[7]، لونیسون[8] ، تیلسون[9] و سیلی[10] (1990) نشان داد که کنار آیی مسئله مدار[11] (در جهت حل مسئله) با افسردگی ارتباطی نداشت، اما شیوه ناکار آمد گریز رابطه مثبتی با افسردگی همزمان داشته و نیز با سطوح بالاتر افسردگی در آینده بدنبال رویدادهای پراسترس که در طی دو سال بعد رخ داد، همراه بود (گین، 1995).
تفاوتهای فردی نقش مهمی را در فرایندهای استرس و کنار آمدن بازی میکنند یکی از این متغیرها خوش بینی است. خوش بینی[12] رابطه منفی با انکار و فاصله گرفتن از مسئله دارد. خوشبینی تمایل به استفاده از کنار آمدن مسئله مدار و پذیرش استرس زندگی به شیوه ای واقعی دارد (کاسیدی[13]، 1999). به عبارت دیگر عامل کلیدی که افرادی که بطو موثری با مشکلات کنار می آیند را نسبت به کسانی که ممکن است چنین نباشند متمایز میکند، سبک اسنادی[14] آنهاست (آبرامسون[15] و همکاران 1978به نقل از کانینگهام[16]، 2001).
اسنادها، نگرش ها ، باورها و ارزیابیهایی هستند که مردم برای توصیف حوادثی که برایشان اتفاق می افتد، بکار می برند. سبک اسنادی که برای اولین بار در دهه1970 مطرح شد در حقیقت بر مدل درماندگی آموخته شده[17] افسردگی استوار است. اسناد کردن فرایندی منطقی و نظامدار است که طی آن شخص با ارزیابی دقیق از یکسری اطلاعات ودلایل رفتار دیگران را تفسیر میکند. در بعضی موارد ممکن است اسناد صحیح باشد، اما واقعیت این است که در بسیاری موارد این ارزیابی ها، با سوگیریهایی همراه است.
در موارد عدیده ای، افراد اسنادهای اشتباه غیرواقعی، دررابطه با حوادث زندگی شان درنظر میگیرند و این اسنادهای اشتباه به نوبه خود استرس افزوده ومشکلات روانشناختی متعددی را ایجاد نموده و تداوم می بخشند. به عنوان مثال فردی که از پایین بودن عزت نفس رنج می برد، مشکلات و موقعیت های منفی را بطور گسترده ای به دلایل درونی مثل عدم تلاش یاعدم توانایی و حوادث مثبت را به دلایل بیرونی مثل خوش شانسی و ساده بودن تکلیف نسبت میدهد، در حالی که واقعیت چنین نیست. در حقیقت عزت نفس آنها به یک اسناد اشتباه آغشته شده است. بعبارتی عزت نفس آنها پایین است و هیج چیز حتی موفقیت های بزرگ هم نمیتواند آنرا بالا ببرد (بارون[18]،1992،به نقل از هیبت الهی, 1373).
معمولا اسنادهای سببی در سه بخش طبقه بندی می شوند:
1-درونی بودن در برابر بیرونی بودن
2- پایداری در برابر ناپایداری
3- کلی بودن در مقابل خاص بودن
برخی مطالعات نشان داده که افراده افسرده در مقایسه با افرادعادی بیشتر از اسنادهای کلی، پایدار و درونی برای رویدادهای منفی و از اسنادهای خاص، ناپایدار و بیرونی برای رویدادهای مثبت زندگی شان استفاده میکنند. (ریکلمن[19] و هافمن[20]،1995).
مدل درماندگی آموخته شده اصلاح شده، چنین می پندارد که اینگونه افراد برای رویدادهای بد، عادت به پاسخ دادن با اسنادهای درونی ، ثابت و فراگیر و برای رویدادهای خوب، اسنادهای بیرونی، موقتی و خاص آن رویداد را دارند.
از بعد نظری بنظر می رسد که اسناد علی مقدم برانتخاب راهکارهای کنار آیی است. در این صورت انتظار می رود تغییر سبک اسنادی باید تغییراتی در شیوة کنار آمدن اثر بگذارد (کانینگهام و همکاران 2002).
بر طبق مدل شی یر[21] و کارور[22] خوش بینی و بدبینی بعنوان انتظار پیامدهای تعمیم یافته مثبت و منفی تعریف می شوند و باور دارند که این دو تعیین کننده های مهم سازگاری اند (شییروکارور، 1985). به عبارتی خوش بینی با پیامدهای روانشناختی مثبت تر و در مقابل بدبینی با پیامدهای روانشناختی منفی تر رابطه دارد.
در رابطه با سبک های کنار آیی نیز شواهد متقاعد کنندهای وجود دارد که نشان میدهد سبک های کنار آیی پیش بینی کننده های مهم روانی هستند. مطالعات روی نوجوانان بطور ثابتی به این نتیجه رسیده که حتی در موقعیت های غیر قابل تغییر ، افسردگی با سبک کنارآیی سازنده یا مسئله مدار رابطه ای معکوس و با سبک کنار آیی اجتنابی یا غیر سازنده رابطه مثبتی دارد (گلای شاو[23] و همکاران 1989، اباتا[24] وموس، 1991، سیفگ و کرنک[25]، 1993، گارمزی[26]، 1993، گانینگهام و واکر[27]، 1999 به نقل از کانینگهام 2002). آنها پیشنهاد کردند که مداخلات پیشگیرانه آینده باید با تمرکز بیشتر بر کاهش راهکارهای کنارایی غیر انطباقی در مقایسه با هدف معمول تر افزایش کنار آیی مسئله مدار باشد.
فهرست مطالب
فصل اول
مقدمه
۱-۱- بیان مساله
۱-۲- ضرورت و اهمیت تحقیق
۱-۳- اهداف تحقیق
۱-۴- فرضیه های پژوهش
۱-۵- متغیرهای پژوهش
تعریف اصطلاحات
۱-۶- تعاریف نظریو عملیاتی متغیرها
۱-۶-۱- مهارتهای مدیریت بر استرس
۱-۶-۲- سبک کنارآیی اجتنابی
تعریف عملیاتی
۱-۶-۳- سبک اسناد منفی
تعریف عملیاتی
۱-۶-۴- سلامت روانی
تعریف عملیاتی
۱-۶-۵- دانش آموز
۱-۶-۶- پایه تحصیلی
۱-۶-۷- جنسیت
خلاصه
فصل دوم
مقدمه
۲-۱- استرس یا فشارروانی
۲-۲- تعریف استرس
۲-۳- مدلهای استرس
۲-۳-۱- مدل محرک
۲-۳-۲- مدل پاسخ
۲-۴- ارزیابی های شناختی
۲-۵- استرس زاهای بالقوه
۲-۵-۱- فجایع ( وقایع آسیب زا )
۲-۵-۲- تاثیر وقایع مهم زندگی
۲-۵-۳-گرفتاریهای روزانه
۲-۶- استرس نوجوانی
۲-۶-۱- تأثیر محیط
۲-۶-۲- نشانه های استرس در نوجوانی
۲-۷- تعریف کنار آمدن
۲-۷-۱-کنارآمدن از دیدگاههای مختلف
۲-۷-۲- نظریه لازاروس درباره کنارآمدن
۲-۷-۳- شیوه های مختلف کنار آیی
۲-۷-۴- مقیاس هایی از سیاهه شیوه های کنار آیی
۲-۷-۴-۱-کنارآیی مسئله مدار:
۲-۷-۴-۲-کنارآیی هیجان مدار : شامل
۲-۷-۴-۳- ترکیبی از کنارآیی مسئله مدار و هیجان مدار :
۲-۸- عوامل موثر بر استرس و کنارآیی
۲-۸-۱- حمایت اجتماعی
۲-۸-۲- تفاوتهای فردی
۲-۸-۲-۱- شخصیت نوع A
۲-۸-۲-۲- اضطراب و روان رنجورخویی
۲-۸-۲-۳- سخت رویی
۲-۸-۲-۴- خوش بینی در مقابل بدبینی
۲-۸-۳- عزت نفس
۲-۹- سبک اسناد
۲-۹-۱- سبک اسناد خوش بین/ بدبین
۲-۹-۲- سبک اسناد و رابطه آن با سلامت و سبک های کنارآیی
۲-۱۰- سلامت روان و ابعاد آن
۲-۱۰-۱- مفهوم سلامت روان
۲-۱۰-۲- بیماری روانی و سلامت روان : مدلت حالت کامل
۲-۱۱- آموزش مهارتهای مدیریت بر استرس
۲-۱۱-۱- مقدمه ای بر استرس و کنارآیی
۲-۱۱-۲- راهکارهای ذهنی و عقلانی جهت کنارآیی با استرس
۲-۱۱-۳- روشهای فیزیکی کنار آمدن با استرس
۲-۱۱-۴- مهارتهای مطالعه، آمادگی برای امتحان و مدیریت بر زمان
۲-۱۱-۵- مهارتهای ارتباطی و میان فردی
۲-۱۱-۶- تقویت اعتماد به نفس،عزت نفس ومقابله با افسردگی و نگرانی
۲-۱۱-۶-۱- آموزش مجدد سبک اسناد در افسردگی
۲-۱۲- مروری بر پژوهشهای پیشین
تحقیقات انجام شده در ایران
رابطه سبک های اسناد و شیوه کنار آیی با استرس
بررسی ها در زمینه شیوه های کنار آیی با استرس
مروری بر پژوهشهای انجام شده در خارج
الف- آموزش مهارتهای مدیریت براسترس:
ب) تحقیقات پیرامون راهکارهای کنارآیی:
خلاصه
فصل سوم
مقدمه
۳-۱- جامعه آماری
۳-۲- نمونه پژوهش
۳-۳- شیوه نمونهگیری
۳-۴- ابزارهای اندازهگیری
۳-۴-۱- مقیاس کنارآیی نوجوانان
سبک اول یا حل مشکل کنارآیی بارور
سبک دوم، مراجعه به دیگران
سبک سوم، کنار آمدن نابارور (اجتنابی)
نحوه نمره گذاری
اعتبار و پایایی مقیاس کنارآیی نوجوانان
۳-۴-۲- مقیاس – R90-SCL
توصیف ابعاد ۹ گانه آزمون R – ۹۰ – SCL
الف- شاخص ضریب ناراحتی (PSDI)
ب – علامت شناسی کلی علائم مرضی ( GSI)
ج – جمع علائم مرضی (PST)
نمره گذاری آزمون – R90-SCL
پایایی آزمون – R90-SCL
اعتبار آزمون – R90-SCL
۳-۴-۳- پرسشنامه اسنادی در کودکان ونوجوانان
روایی و اعتبار پرسشنامه
۳-۵- روش اجرای پژوهش
۳-۶- طرح تحقیق
۳-۷- روشهای آماری در تحلیل داده ها
خلاصه
فصل چهارم
مقدمه
۴-۱- داده های توصیفی پژوهش
جدول ۴-۱: شاخص های توصیفی متغییر کسب کنار ایی اجتنابی گروههای آزمایش و گواه در مرحله پیش
جدول ۴-۲: شاخص های توصیفی متغیر سبک کنارآیی اجتنابی گروههای آزمایش وگواه در مرحله پس آزمون
جدول ۴-۳: شاخص های توصیفی متغیر سبک اسناد منفی و زیر مقیاسهای آن در مرحله پیش آزمون
جدول ۴-۴: شاخص های توصیفی متغیر سبک اسناد منفی و زیر مقیاس ها آن در مرحله آزمون
جدول ۴-۵: شاخصهای توصیفی متغیر سلامت روان و ابعاد آن در مرحله پیش
جدول ۴-۶- شاخص های توصیفی متغیر سلامت روان و ابعاد آن درمرحله پس
۴-۲- آزمون فرضیه های پژوهش
جدول ۴-۷: آزمون معناداری تفاوت میانگینها در سبک کنارآیی اجتنابی در دوگروه آزمایش و گواه
جدول ۴-۸: آزمون معناداری تفاوت میانگین های دو گروه (آزمایش وگواه) در زیرمقیاسهای سبک کنارآیی اجتنابی
جدول ۴-۹: آزمون معناداری میانگین های دو گروه آزمایش و گواه در کسب اسناد منفی
جدول ۴-۱۰: آزمون معناداری میانگین های دو گروه آزمایش – گواه در زیر مقیاسهای سبک اسناد منفی
جدول ۴-۱۱: آزمون معناداری تفاوت میانگین های دو گروه آزمایش و گواه در متغیر سلامت روان
جدول ۴-۱۲: آزمون معناداری تفاوت میانگین های دو گروه آزمایش و گواه در زیر ابعاد فهرست ۹۰ نشانه مرضی
خلاصه فصل چهارم
فصل پنجم
مقدمه
۵-۱- خلاصه و نتیجه گیری
۵-۲- بحث و جمع بندی (بحث دریافته ها)
۵-۳- محدودیت های پژوهش
۵-۴- پیشنهادات
پیشنهادات بکار بسته:
پیشنهادهایی جهت پژوهشهای بعدی:
فهرست منابع فارسی
ضمایم
برگه تکلیف خانگی: آگاهی از استرس روزانه
مروری بر دوره شیوه های کنار آمدن با استرس
آموزش تنفس و انبساط
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 11 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 200 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 248 |
نوجوانی دوره ای بین کودکی و بزرگسالی است که او را با زنجیره ای از موانع تحولی و چالش های عدیده ای روبرو میسازد. درابتدا تکالیف طبیعی همچون تحول هویت و دستیابی به استقلال و سازگاری با همسالان وجود دارد. مرحله دوم گذر از کودکی به بزرگسالی است که باتغییرات فیزیولوژیکی در بدن و تحول شناختی مشخص میشود. این مرحله زمانی است که فرد نیازمند انجام نقش های اجتماعی در رابطه با همسالان و افرادی از جنس مخالف، انجام تکالیف مدرسه وتصمیم گیریهایی در رابطه با شغل میباشد (فرایدنبرگ[1]،1997). از آنجا که تغییرات و وجود تکالیف متفاوت نوجوان رادر معرض استرس عدیده ای قرار می دهد، لزوم واهمیت سازگاری و کنار آمدن با این استرس ها در این دوره نمایان میگردد. با توجه به این مقدمه اندکی به راهبردها و مهارتهای کنار آیی می پردازیم. کنار آمدن، متشکل از پاسخهایی (افکار، احساسات واعمالی ) است که فرد در برخورد با موقعیت های مشکل داری که درزندگی روزمره و در شرایط خاص با آنها مواجه میشود، بکار میگیرد. گاهی اوقات مشکلات حل می شوند و گاه در تلاش فردی برای برخورد با محیط مورد اغماض قرار میگیرند (فرایدنبرگ، 1997).
لازاروس[2] (1984) کنار آمدن را شامل کوششهایی به منظور سازگاری و انطباق با شرایط استرس آور در تلاش در جهت کاهش پیامدهای منفی ناشی از منبع استرس می داند.
در زمینه کنار آمدن با استرس[3] ،دو شیوه اصلی کنار آیی وجود دارد. شیوه اول روش متمرکز بر مسئله است یعنی فرد به استرس به عنوان موضوعی حل شدنی و هدف اصلی مینگرد و شیوه دوم روش متمرکز بر هیجان است. یعنی فرد مشکل را حل نمیکند بل سعی در کاهش پیامدهای هیجانی مشکل دارد. شماری از محققین، افرادی را که بوسیله کاهش دادن یا اجتناب کردن با استرس کنار آمده اند را با افرادی که از راهکارهای بیشتر مقابله ای و یا هوشیارانه نظیر جمع آوری اطلاعات و اقدام به عمل استفاده نموده اند، مقایسه کردند (هولاهان[4] و موس[5]، 1987) . در مجموع تحقیقات نشان می دهد که شیوه مقابله نسبت به اجتناب راهکار موفق تری است. افرادی که مستقیما با مشکل مواجه میشوند نه تنها با احتمال بیشتری آن را حل میکنند بلکه برای تحت کنترل درآوردن استرس در آینده بهتر آماده میشوند. در واقع برخی پژوهشها معتقدند، اجتناب مزمن از مشکلات، افراد را در معرض خطر استرس افزوده و شاید مسائل مرتبط با سلامتی قرار دهد (گین[6]، 1995).
مطالعه رود[7]، لونیسون[8] ، تیلسون[9] و سیلی[10] (1990) نشان داد که کنار آیی مسئله مدار[11] (در جهت حل مسئله) با افسردگی ارتباطی نداشت، اما شیوه ناکار آمد گریز رابطه مثبتی با افسردگی همزمان داشته و نیز با سطوح بالاتر افسردگی در آینده بدنبال رویدادهای پراسترس که در طی دو سال بعد رخ داد، همراه بود (گین، 1995).
تفاوتهای فردی نقش مهمی را در فرایندهای استرس و کنار آمدن بازی میکنند یکی از این متغیرها خوش بینی است. خوش بینی[12] رابطه منفی با انکار و فاصله گرفتن از مسئله دارد. خوشبینی تمایل به استفاده از کنار آمدن مسئله مدار و پذیرش استرس زندگی به شیوه ای واقعی دارد (کاسیدی[13]، 1999). به عبارت دیگر عامل کلیدی که افرادی که بطو موثری با مشکلات کنار می آیند را نسبت به کسانی که ممکن است چنین نباشند متمایز میکند، سبک اسنادی[14] آنهاست (آبرامسون[15] و همکاران 1978به نقل از کانینگهام[16]، 2001).
اسنادها، نگرش ها ، باورها و ارزیابیهایی هستند که مردم برای توصیف حوادثی که برایشان اتفاق می افتد، بکار می برند. سبک اسنادی که برای اولین بار در دهه1970 مطرح شد در حقیقت بر مدل درماندگی آموخته شده[17] افسردگی استوار است. اسناد کردن فرایندی منطقی و نظامدار است که طی آن شخص با ارزیابی دقیق از یکسری اطلاعات ودلایل رفتار دیگران را تفسیر میکند. در بعضی موارد ممکن است اسناد صحیح باشد، اما واقعیت این است که در بسیاری موارد این ارزیابی ها، با سوگیریهایی همراه است.
در موارد عدیده ای، افراد اسنادهای اشتباه غیرواقعی، دررابطه با حوادث زندگی شان درنظر میگیرند و این اسنادهای اشتباه به نوبه خود استرس افزوده ومشکلات روانشناختی متعددی را ایجاد نموده و تداوم می بخشند. به عنوان مثال فردی که از پایین بودن عزت نفس رنج می برد، مشکلات و موقعیت های منفی را بطور گسترده ای به دلایل درونی مثل عدم تلاش یاعدم توانایی و حوادث مثبت را به دلایل بیرونی مثل خوش شانسی و ساده بودن تکلیف نسبت میدهد، در حالی که واقعیت چنین نیست. در حقیقت عزت نفس آنها به یک اسناد اشتباه آغشته شده است. بعبارتی عزت نفس آنها پایین است و هیج چیز حتی موفقیت های بزرگ هم نمیتواند آنرا بالا ببرد (بارون[18]،1992،به نقل از هیبت الهی, 1373).
معمولا اسنادهای سببی در سه بخش طبقه بندی می شوند:
1-درونی بودن در برابر بیرونی بودن
2- پایداری در برابر ناپایداری
3- کلی بودن در مقابل خاص بودن
برخی مطالعات نشان داده که افراده افسرده در مقایسه با افرادعادی بیشتر از اسنادهای کلی، پایدار و درونی برای رویدادهای منفی و از اسنادهای خاص، ناپایدار و بیرونی برای رویدادهای مثبت زندگی شان استفاده میکنند. (ریکلمن[19] و هافمن[20]،1995).
مدل درماندگی آموخته شده اصلاح شده، چنین می پندارد که اینگونه افراد برای رویدادهای بد، عادت به پاسخ دادن با اسنادهای درونی ، ثابت و فراگیر و برای رویدادهای خوب، اسنادهای بیرونی، موقتی و خاص آن رویداد را دارند.
از بعد نظری بنظر می رسد که اسناد علی مقدم برانتخاب راهکارهای کنار آیی است. در این صورت انتظار می رود تغییر سبک اسنادی باید تغییراتی در شیوة کنار آمدن اثر بگذارد (کانینگهام و همکاران 2002).
بر طبق مدل شی یر[21] و کارور[22] خوش بینی و بدبینی بعنوان انتظار پیامدهای تعمیم یافته مثبت و منفی تعریف می شوند و باور دارند که این دو تعیین کننده های مهم سازگاری اند (شییروکارور، 1985). به عبارتی خوش بینی با پیامدهای روانشناختی مثبت تر و در مقابل بدبینی با پیامدهای روانشناختی منفی تر رابطه دارد.
در رابطه با سبک های کنار آیی نیز شواهد متقاعد کنندهای وجود دارد که نشان میدهد سبک های کنار آیی پیش بینی کننده های مهم روانی هستند. مطالعات روی نوجوانان بطور ثابتی به این نتیجه رسیده که حتی در موقعیت های غیر قابل تغییر ، افسردگی با سبک کنارآیی سازنده یا مسئله مدار رابطه ای معکوس و با سبک کنار آیی اجتنابی یا غیر سازنده رابطه مثبتی دارد (گلای شاو[23] و همکاران 1989، اباتا[24] وموس، 1991، سیفگ و کرنک[25]، 1993، گارمزی[26]، 1993، گانینگهام و واکر[27]، 1999 به نقل از کانینگهام 2002). آنها پیشنهاد کردند که مداخلات پیشگیرانه آینده باید با تمرکز بیشتر بر کاهش راهکارهای کنارایی غیر انطباقی در مقایسه با هدف معمول تر افزایش کنار آیی مسئله مدار باشد.
فهرست مطالب