مبانی نظری و پیشینه پژوهش هویت و سبک های هویت
مبانی نظری و پیشینه پژوهش هویت و سبک های هویت |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش هویت و سبک های هویت
توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
هویت و نحوهی شکلگیری آن مورد علاقه بسیاری از حوزههای علمی، از جمله روانشناسی است. هویت همواره مورد توجه روانشناسان تحولینگر بوده است. شاید یکی از دلایل آن نقش موثر هویت بر عملکرد فرد در حوزههای مختلف ازجمله روابط فردی، روابط اجتماعی و سلامت اجتماعی نیز جز این عوامل است. اولین بار این واژه توسط فروید به طور ضمنی و بنام هویت دورنی در زمینهی روانی – اجتماعی به کار رفته است منظور وی از بیان آن، آمادگی عمومی فرد برای زندگی و رهایی از تعصبات است. هویت حس تفاوت قائل شدن خود از دیگران است به کمک هویت است که فرد به مفهومی از خود میرسد در صورتی که این مفهوم با واقعیت اجتماعی وی در تضاد باشد موجب به خطر افتادن سلامت روانی و اجتماعی و هم چنین باعث ایجاد مشکلات رفتاری میشود و چه بسا سلامت جسمی را نیز تهدید کند. در فصل اول در باب تعریف هویت و سبکهای آن صحبت شد در این بخش به دیدگاه چند تن از صاحبنظران این حیطه خواهیم پرداخت.
اریکسون
از سال 1950 که اقای اریکسون اثر مربوط به هویت ، را منتشر ساخت، هویت به طور فراوان در موضوعات تجربی و نظری مطرح شدنظریۀ اریکسون در مورد هویت، پیشینهی پژوهشی قابل توجهی را در زمینه تحول هویت به وجودآورد که بیشترین آنها بر هویت شخصی متمرکزند (شوارتز، زامبونگا، ویسکریچ و ونگ، 2010).« وی نخستین روانتحلیلگری بود که دربارهی تشکیل هویت در نوجوانی به طور جدی تحقیق کرد.رویکرد او بر اساس رویکرد بیولوژیکی فروید است که بر اساس جهتگیری روانی – جنسی به رشد شخصیت بود. ولی با تفاوتهای مهمی از آن فاصله میگیرد. اریکسون از روانپویایی کلاسیک و تمرکز آن روی، اید و سائقهای لیپیدویی رشد فراتر رفت و روی ایگو و ظرفیتهای انطباقی آن در محیط تاکید کرد. اریکسون نه تنها تصویر خوش بینانهتری از تواناییهای انسان، طراحی کرد بلکه روانتحلیلگری را از آسیبشناسی به کارکردهای سالم تغییر داد. سرانجام اریکسون تشخیص داد که رشد شخصیت در نوجوانی پایان نمیپذیرد و در سراسر زندگی ادامه مییابد. او اظهار کرد اولین احساس من، تنها از طریق تاثیر متقابل به همراه اعتماد، با یک تصویر والدینی در دوران نوزادی شکل میگیرد. تشکیل هویت نخستین بار در طول نوجوانی انجام نمیشود بلکه نسبتا از طریق مراحل ابتداییتر رشد، توسعه پیدا میکند و ادامه مییابد تا در سراسر زندگی تغییر پیدا کند و شکل تازهای به خود بگیرد» (کروگر،2004؛ به نقل بدراقی، 1389: 27و28).
اریکسون معتقد است شکلگیری هویت فرایندی پویا و سازش است که در تمام عمر با تغیرات در میزان اکتشاف ارزشها، باورها و تعهد همراه فرد خواهد بود (مکدریک، 2011).در این نظریه، هویت تجربهی حسی هوشیار، پیوسته، قابل تغییر و تبدیل در برابر تغییرات محیط اجتماعی است که برخاسته از تعامل فرد با واقعیت اجتماعی است تشکیل و حفظ احساس قوی از هویت، اهمیت دارد و عدم وجود آن از نخستین عوامل تعیینکنندهی آسیبروانی و ناسازگاری است. اریکسون در هشت مرحله روانی – اجتماعی که مطرح میکند تکلیف ویژهای جهت فائق آمدن بر بحران ( تصمیم هوشیارانه در مواجه با تکالیف رشدی) هر مرحله نام میبرد که به منظور فراهم نمودن رشد مثبت باید به طور مناسبی حل شود. بحران هر مرحله از طریق ترکیب شدنِ سطح رشد فیزیولوژیک فرد با انتطارات جامعه، متناسب با دوره سنی، مشخص میشود (کالسنر،1995).