دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 47 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
تسهیم دانش
تعریف دانش
قبل از توضیح مفهوم دانش، لازم است که بین «داده» و «اطلاعات» که کم و بیش القا کنندهی مفهوم دانش هستند، تفاوت قائل شویم.
داده ها: «دادهها» رشته واقعیت های عینی و مجرد در مورد رویدادها هستند. از دیدگاه سازمانی، دادهها - به درستی یک سلسله معاملات ثبت شدهی منظم تلقی شدهاند. دادهها تنها بخشی از واقعیت ها را نشان می دهند و از هر نوع قضاوت، تفسیر ومبنای قابل اتکا برای اقدام مناسب تهی هستند. دادهها را میتوان مواد خام عناصر مورد نیاز برای تصمیمگیری به شمار آورد، چراکه نمیتوانند عمل لازم را تجویز کنند. دادهها نشانگر ربط، بیربطی و اهمیت خود نیستند، امّا به هر حال برای سازمان های بزرگ اهمیت زیادی دارند، چراکه مواد اولیهی ضروری برای خلق دانش به شمار میروند( کشاورزی، 1386).
اطلاعات: «اطلاعات» را نوعی پیام به شمار میآورند. پیام مورد نظر ما معمولاً به شکل مدرکی مکتوب یا به صورت ارتباطی شنیداری یا دیداری نمود مییابد. اطلاعات باید متضمن آگاهی و حاوی دادههایی تغییر دهنده باشد. واژهی اطلاعات[1]در انگلیسی به معنای «شکل دادن[2]» نیز به معنی «شکل دادن» بینش و دید دریافت کنندهی اطلاعات است. اگر بخواهیم معنی واژهی مورد بحث را دقیق تر و سختگیرانهتر روشن کنیم، باید بگوییم: «تنها گیرنده میتواند مشخص کند که دریافتیهای او واقعاً اطلاعات بوده و او را تحت تأثیر قرار داده است».
اطلاعات برخلاف دادهها، معنیدار هستند. به قول پیتر دراکر: «داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است». اطلاعات، نه تنها دارای قابلیت تأثیرگذاری بر گیرنده هستند، بلکه خود نیز شکل خاصی دارند و برای هدف خاصی سازمان مییابند. دادهها زمانی به اطلاعات تبدیل میشوند که ارائه دهندهی آنها، معنی و مفهوم خاصی به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آنها را به اطلاعات تبدیل میکنیم(نصر اصفهانی و همکاران، 1387).
دانش: «دانش» مخلوط سیالی از تجربیات، ارزش ها، اطلاعات موجود و نگرش های کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهرهگیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست میدهد. دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویههای کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم میشود. این تعریف، از اول مشخص میکند که دانش ساده و روشن نیست، مخلوطی از چند عامل متفاوت است؛ سیالی است که در عین حال ساختارهای مشخصی دارد و نهایت اینکه، ابهامی و شهودی است و به همین علت، به راحتی نمیتوان آن را در قالب کلمات گنجاند و به صورت تعریفی منطقی عرضه کرد.
دانش در خود مردم وجود دارد و بخشی از پیچیدگی ندانستههای انسانی است. ما گرچه به طور سنتی، سرمایهها را مشخص و ملموس میدانیم، امّا سرمایهی دانش را نمیتوان به راحتی تعریف کرد. درست مشابه ذره اتمی که میتواند موج یا ذره باشد، بسته به اینکه دانشمندان چگونه وجود آن را دنبال کنند. دانش به شکل های پویا و نیز انباشته و ایستا قابل تصور است (رضائیان، 1381: 21).
دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ریشه میگیرند. تبدیل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است. با نگرش فراتری به این موضوع، آشکار میشود که معمولاً «دانش پایه» عامل تمایز بین داده، اطلاعات و دانش است. این یکی از دلایلی است که در محیط و فضای متکی به دانش، برخی موسسات یا شرکتها میتوانند همچنان برتری های اقتصادی و رقابتی خود را حفظ کنند. «کوهن» و «لونیتال» در مباحث خود، این حقیقت را تشریح میکنند که گسترش دانش منوط به شور و هیجان یادگیری و دانش پیشین است(نصر اصفهانی و همکاران، 1387).
به عبارت دیگر، دانش اندوخته شده عامل موثری در افزایش واکنش و فراگیری سهلتر مفاهیم است. بنابراین، دانش ترکیب سازمان یافتهای است از «دادهها» که از طریق قوانین، فرایندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت دیگر، «دانش» معنا ومفهومی است که از فکر پدید آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که «اطلاعات» حیات یافته و به دانش تبدیل میشوند(همان).
[1] - inform
[2] - information
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 226 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خلاقیت شغلی
خلاقیت[1]
بی شک یکی از زیبا ترین ویژگی های انسان، قدرت آفرینندگی و یا خلاقیت اوست. به واسطه ی همین ویژگی است، که انسان می تواند اهداف آرمان گرایانه خود را پدید آورد، و توانایی های خود را شکوفا سازد. آنچه پیش از این در مورد خلاقیت تصور می شد، بر اساس نگرش نبوغ آمیز بنا شده بود، و طبق این نگرش، خلاقیت به افراد خاصی تعلق داشت؛ افرادی که از نبوغ استثنایی برخوردار بوده و توانایی های ذهنی آنان، فراتر از مردم عادی به شمار می رفت . بنابراین خلاقیت موهبتی آسمانی پنداشته می شد، که صرفاً در اختیار تعداد معدودی از افراد قرار گرفته است، در صورتی که خلاقیت به افراد معدودی تعلق نداشته و تمامی افراد می توانند خلاقانه فکر کنند. تنها تفاوت عمده بین افراد نابغه و خلاق وافراد عادی در این است، که گروه اول روش هایی را به کار می گیرند، که افراد دیگر از آن روش ها بی اطلاع هستند(پیرخالقی، 1384).
2-3-2- تعاریف خلاقیت
خلاقیت از جمله مسائلی است که درباره ماهیت و تعریف آن تاکنون بین محققان و روان شناسان توافق به عمل نیامده است. در مجموع تعریف ها خلاقیت را چنین تقسیم بندی می نماید: بعضی از تعریف ها، ویژگی های شخصیتی افراد را محور قرار داده، و بعضی دیگر بر اساس فرایند خلاق و تعریف های دیگر بر حسب محصول خلاق به خلاقیت نگریسته اند.
تعاریف متعددی راجع به خلاقیت ارائه شده است، که در زیر به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
پارنز[2]: خلاقیت را میتوان به شکل بسیار ساده بعنوان توانایی ایجاد چیزی نو و بدیع تعریف کرد.
تورنس[3]: تفکر خلاق مختصراً عبارتست، از فرآیند حس کردن مسائل یا کاستیهای موجود در اطلاعات، فرضیه سازی درباره حل مسائل و رفع کاستیها، ارزیابی و آزمودن فرضیهها، بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران(صمدآقایی ،1385).
پری[4]: خلاقیت، شکستن کلیشه ها، توانائی تغییر در چارچوب طرح و یک راه جدید برای رسیدن به ایدهها است.
ویسبرگ[5]: خلاقیت توانایی حل مسایلی است، که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته است.
اشتاین[6]: خلاقیت فرآیندی است، که نتیجه آن کار تازه ای باشد که توسط گروهی در یک زمان مفید و ارزشمند تلقی شود(امیرحسینی، 1385).
خلاقیت، آفرینش آمیزه ای بدیع برای حل تناقضات، درقالب یک ایده است که خارج از محدوده جواب موجود قرار می گیرد( حقیقت جو و ناظم، 1387)..
خلاقیت، شکل دادن تجربه هادر سازمان بندی های تازه است.
تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانهای امروزی، توانایی ایجاد ایده های جدید دارای ارزش برای مشتری است.
تیلور[7] خلاقیت را شکل دادن تجربه ها در سازمان بندی های تازه می داند( شیخ مونسی و همکاران، 1389).
2-3-3- تعریف خلاقیت
خلاقیت فرآیندی که در بر گیرنده تفکر و واکنش است، و انسان با تجارب گذشته اش ارتباط برقرار می کند، به محرک ها(اشیاء، نشانه ها،مفاهیم،افراد،موقعیت ها)و معمولاً دست کم یک مجموعه منحسر به فرد واکنش نشان می دهد.
«آفریدن-به وجود آوردن»
«بیان عقاید اصیل ،بخش ذاتی بشر»
«توانایی ساختن آن چیزی که تصور می کنیم وجود دارد»
«جرئت متفاوت بودن داشتن»
«توانایی یا قدرت ذهنی یا بدنی برای ساختن یا باز سازی واقعیت به نحوه ی منحصر به فرد»
« انگیزه برای یادگیری، و به فعلت در آوردن توانایی ها»( فتحی زاده، پاک طینت و شهبا، 1390).
2-3-4- ضرورت و اهمیت خلاقیت
الف: نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه فردی
1ـ خلاقیت و نوآوری عامل رشد و شکوفایی استعداد ها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی
2ـ خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت فردی ، شغلی و اجتماعی
ب: نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه سازمانی
1ـ خلاقیت و نوآوری عامل پیدایش سازمان ، تولیدات و خدمات
2ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کمیت وکیفیت تولیدات ،خدمات ، تنوع تولیدات و خدمات
3ـ خلاقیت و نوآوری عامل کاهش هزینه ها ، ضایعات و اتلاف منابع
4ـ خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و تشویق حس رقابت
5ـ خلاقیت و نوآوری عامل کاهش بوروکراسی اداری (کاهش پشت میزنشینی و مشوق عمل گرایی)
6ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان ، ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان
[1]- Creativity
[2]- Parnaz
[3] -Torans
[4] -Pary
[5] -Visbarg
[6] -Ashtayn
[7] - Taylor
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مبانی نظری هویت و اختلال هویت جنسی
مفهوم هویت در نظر روان شناسان، جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی جایگاه خاصی دارد. بیشتر روان شناسان و همچنین نظریه پردازان شخصیت، هویت را امری فردی و شخصی می دانند و بر این باورند که ویژگی های شخصیتی و احساس فرد مبنای اصلی هویت او هستند. در مقابل روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان عقیده دارند که احساس هویت در اثر دیالیکتیک میان فرد و جامعه شکل می گیرد. آنها معتقدند که هویت معمولاً در نگرش ها و احساسات فرد نمود پیدا می کند، اما بستر شکل گیری آن زندگی اجتماعی است.
به این ترتیب در یک تقسیم بندی کلی می توان هویت را به دو دسته اصلی تقسیم کرد:
1. هویت فردی
2. هویت اجتماعی
در هر دو بعد فردی و اجتماعی هویت، نوعی خودشناسی مطرح است. انسانی که از خود تعریفی ندارد، واحدی از هم گسیخته، نامنسجم، غیر اندام گر، از خود بیگانه و خود ستیز است (صالحی، 1385).
هویت فردی که تصور فرد از خویشتن است نیز در جریان تعاملات اجتماعی ساخته می شود. ارزشیابی فرد از خود، با توجه به تلاش ها و فعالیت های فردی، نظرات و برداشت های دیگران و همچنین شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه شکل دهنده هویت فردی هستند.
متفکران زیادی به جنسی بودن هویت اعتقاد دارند:
یکی از عوامل مهم کسب هویت فردی جنسیت است. هر فردی با دانستن این که زن است یا مرد، جایگاه جنسی خود را پیدا می کند و می تواند نقش ایفا کند.
هویت جنسی که بازتاب احساس درونی فرد از زن یا مرد بودن خویش است، بخش قابل ملاحظه ای از هویت هر انسان را تشکیل می دهد. هویت جنسیتی به یک رشته نگرش ها، الگوهای رفتاری و سایر صفاتی که معمولاً با مردانگی و زنانگی مرتبط هستند و توسط فرهنگ خاص افراد تعیین می شوند، وابسته است. کسی که از نظر هویت جنسیتی سالم است با اطمینان می تواند بگوید من یک زن یا یک مرد هستم (رضایی، 1386).
گرین و اسپنسر، هویت جنسی را به عنوان یک احساس اساسی و عمده مربوط به پذیرش و تعلق داشتن به یک جنس می دانند. ایگان و پرس معتقدند که بهتر است هویت جنسی را مجموعه ای از افکار و احساسات بدانیم که یک فرد درباره جنسیتش و عضویت در آن دارد که از 5 جزء عمده ساخته شده است:
1) گامی از عضویت و تعلق به یک جنس.
2) سنخیت جنسی
3) رضایت و خشنودی جنسی
4) احساس فشار برای انطباق جنسی
5) سوءگیری درون گروهی. (کارور[1]، 2005).
نقش جنسی
الگوی رفتاری برونی است که منعکس کننده احساس درونی شخص از هویت جنسی خویش است ) کاپلان وسادوک،2003).
نقش آموزی جنسی
کسب آن دسته از ویژگی ها و رفتارهایی- نقش های جنسی- که فرهنگ جامعه معینی برای زنان و مردان خود مناسب می داند، نامیده می شود که مقوله ای متفاوت از هویت جنسی می باشد (هترینگتون، پارک،[2] 1373).
عوامل مؤثر در روند شکل گیری هویت جنسی را می توان به سه دسته زیستی، اجتماعی و روان شناختی تقسیم کرد.
عوامل زیستی شامل: 1. کروموزم های جنسی. 2. گونادها. 3. هورمون ها. 4. اندام تناسلی داخلی. 5. اندام تناسلی خارجی. 6. مغز (رئیسی، ناصحی، 1383).
هویت جنسی پایه و مبنایی است که هر آنچه در رابطه با تفکر، نقش، رفتار و تمایلات جنسی اعم از بهنجار و نابهنجار از فرد مشاهده می شود، دارای ارتباط ریشه ای و بنیادی با هویت اوست و هر گونه انحراف از مسیر بهنجار شکل گیری هویت جنسی، پایه گذار نوعی ناسازگاری می شود که شکل مشخص و شدید آن اختلال هویت جنسی است (طالبیان شریف ، 1384).
در بررسی مسائل روان شناختی، دیدگاه های مختلفی برای تبیین آنها وجود دارد. در این پژوهش بر مهمترین دیدگاه های موجود تأکید شده است.
[1] - Carver
[2]- Hetringtoun& Park
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سبک های فرزند پروری
روانشناسان همواره علاقه مند بوده اند که چگونگی تأثیر روش های تربیتی والدین را بر رشد قابلیت های اجتماعی کودکان مطالعه و بررسی نمایند. یکی از مهمترین مباحثی که در این حوزه مطرح است، فرزند پروری نامیده می شود. فرزند پروری فعالیت پیچیده ای شامل روش ها و رفتارهای ویژه ای است که مجزا یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تأثیر می گذارند. در واقع پایه و اساس شیوه فرزند پروری مبین تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان است (بامریند، 1991).
همه والدین از این که کودکانشان چگونه باید باشند یا چه آگاهی داشته باشند، کدام ارزش های اخلاقی و معیارهای رفتاری را باید در فرایند رشد بیاموزند، آشکارا یا تلویحاً تصوری آرمانی دارند. والدین برای سوق دادن فرزندان خود به سوی این اهداف، راهبردهای بسیاری را می آزمایند، فرزندان را تنبیه یا تقویت می کنند، خودشان را سرمشق قرار می دهند.، اعتقادات و انتظارات خود را توضیح می دهند و یا سعی می کنند همسالان و دوستانی برای فرزند خود برگزینند که با این ارزش ها و اهداف همبستگی داشته باشد (ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1382).
بنابراین هر خانواده شیوه خاصی در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار می گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شود متأثر از عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و . . . است. شیوه های فرزندپروری به عنوان مجموعه یا منظومه ای از رفتارها که تعاملات والد- کودک را در طول دامنه ی گسترده ای از موقعیت ها توصیف می کند، تعریف شده است که این شیوه ها یک جو تعاملی تأثیرگذار را به وجود می آورد (دارلینگ و استنبرگ[1]، 1993).
سبک های تربیتی متفاوت، پیامدهای مختلفی برای فرزندان دارد. روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان، متوجه شدند که شیوه های فرزند پروری، بر ساختارهای رشد ذهنی و عقلی کودک، پیشرفت تحصیلی و بسیاری از جنبه های روانشناختی از جمله: سازگاری اجتماعی، مشکلات رفتاری نوجوانی مانند پرخاشگری، روی آوردن به مواد مخدر و الکل، خود ارزشی مثبت و احساس خود اعتمادی و احساس موفقیت در کارها، تأثیر فراوانی دارند (بلانتین، 2001).
بامریند روش های فرزند پروری را بر اساس تفاوت های آن در کنترل فرزندان متمایز کرده است. تحقیقات معاصر در شیوه های فرزند پروری، از مطالعات بامریند روی کودکان و خانواده های آنان نشأت گرفته است. استنباط بامریند از شیوه های فرزند پروری بر روی یک رویکرد شیب شناسی بنا شده است. که بر روی ترکیب فرزند پروری متفاوت، متمرکز است. تفاوت در ترکیب عناصر فرزند پروری (مانند گرم بودن، درگیر بودن، درخواست های بالغانه، نظارت و سرپرستی) تغییراتی در چگونگی پاسخ های کودک به تأثیر والدین ایجاد می کند (دارلینگ و استنبرگ، 1993).
اگرچه ممکن است والدین در چگونگی کنترل و اجتماعی کردن فرزندان خود با یکدیگر متفاوت باشند، ولی به نظر می رسد که همه والدین در تعلیم و تربیت و نظارت بر فرزندان نقش اولیه را بر عهده دارند (مک کوبی و مارتین، 1983؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1382).
روش های متفاوتی برای فرزند پروری مطرح شده است که در این رابطه ابتدا به مدل شیفر و سپس به مدل مک کوبی و مارتین پرداخته می شود.
ابعاد فرزند پروری از دیدگاه شیفر (1965)
شیفر (1965) در مطالعات اولیه خود در مورد تحلیل عوامل رفتارهای والدین به دو بعد رسید: بعد گرمی روابط در مقابل سردی و بعد کنترل در مقابل آزادی.
بعد گرمی مربوط می شود به والدینی که اغلب به فرزندان خود لبخند می زنند، به آنها پاداش می دهند و آنها را تشویق می کنند و عاطفه زیادی از خود نشان می دهند. هرچند که ممکن است از آنها به دلیل رفتارهای ناشایست، انتقاد نمایند (شیفر و سلیگمن، 1951؛ به نقل از علی مدد، 1388).
بعد سردی مربوط می شود به والدینی که به میزان زیادی از فرزندان خود انتقاد می کنند. آنها به تنبیه و تحقیر فرزندانشان می پردازند و یا این که آنها را نادیده می گیرند. به ندرت اتفاق می افتد که به فرزندان خود القا کنند که آنها دوست داشتنی و با ارزش هستند (همان منبع).
کنترل در برابر آزادی
والدین سختگیر قواعد بسیاری را به کودکان خود تحمیل می کنند. مایلند از نزدیک کودکان خود را نظاره کنند و معیارهای قاطعی برای رفتار دارند که از فرزندان انتظار عملی کردن آنها را دارند. ولی لزوماً آنها را تنبیه نمی کنند. در حقیقت والدین سختگیر فرزندانی دارند که معمولاً خود را با قواعد سازگار می کنند و چندان نیازی به تنبیه ندارند. البته نوع قواعد و محدودیت هایی که والدین تحمیل می کنند بستگی به سن فرزندانشان دارند. در سال های پیش از مدرسه در مورد سر و صدا، پاکیزگی، بازی با اسباب بازی، اطاعت، رفتار پرخاشگرانه، نحوه لباس پوشیدن و . . . قواعدی تعیین می کنند. والدین سختگیر از فرزند خود توقع رفتار عاقلانه، عملکرد خوب در مدرسه، درست غذا خوردن و تمیزی را دارند (بامریند، 1973؛ ماتینز، 1975؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1382).
در وضعیت افراطی دیگر والدین سهل گیر هستند. این گونه والدین به طور کلی قواعد کمی دارند و از فرزندان خود توقع چندانی ندارند، آنان چندان توجهی به آموزش فرزند خود ندارند. چندان متوقع نیستند که فرزندانشان عاقلانه رفتار کنند، فرزندانشان را از آسیب رساندن به اسباب خانه یا سایر اشیاء منع نمی کنندو اهمیتی به پاکیزگی یا اطاعت نمی دهند (همان منبع).
شیفر (1965) با ترکیب ابعاد گرمی روابط در مقابل سردی (پذیرش/ طرد) و کنترل در مقابل آزادی (سهل گیر/ سخت گیر) والدین را به 4 دسته کلی تقسیم کرد:
1- والدین گرم و آزاد گذارنده
2- والدین گرم و کنترل کننده
3- والدین سرد و آزاد گذارنده
4- والدین سرد و کنترل کننده
والدین گرم و کنترل کننده
این گروه از والدین، به کودکان خود محبت ابراز کرده و به آنها آزادی می دهند. والدین تلاش می کنند که احساس امنیت خاطر فرزندان را حفظ کرده و پاسخ های مطلوب به آنها بدهند. کودکان این گروه، خصوصاً تمایل به تسلط بر محیط و گرایش به رفتارهای نوع دوستانه نسبت به همسالان داشته و دارای احساس استقلال و اعتماد به نفس هستند (بالانتین[2]، 2001). والدین گرم و کنترل کننده هم به فرزندان محبت می کنند و هم محدودیت کننده هستند، اما محدودیت های اعمال شده از سوی این والدین، با منطق و استدلال برای فرزندان می باشد. آنان قوانین را برای فرزندان توضیح داده و نسبت به تغییر و تحولات احتیاجات آنان پاسخگو هستند (انونی مس[3] ، 1995).
[1] Darling & Stenberg
[2] - Ballantin
[3]- Anonymous
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 6 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 52 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سبک های شناختی
تعریف یادگیری
یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است. تغییراتی در رفتار که حاصلاش (و نه تمرین) ، با شرایط موقت جاندار (مثل خستگی یا حالات ناشی از مصرف برخی داروها) باشند مشمول این تعریف نمیشود. نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری نه تنها در آموختن خاص مطالب درسی ، بلکه در رشد هیجانی ، تعامل اجتماعی و حتی رشد شخصیت نیز دخالت دارد. مثلا یاد میگیریم از چه چیزی بترسیم، چه چیز را دوست بداریم. چگونه مودبانه رفتار کنیم و چگونه صمیمیت نشان دهیم. مفهوم یادگیری و پیشرفت تحصیلی از مفاهیم بسیار اساسی روانشناسی تربیتی است .
در همین راستا، موفقیت تحصیلی و عوامل موثر بر آن موضوعی است که همواره مورد توجه روانشناسان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت بوده است. چرا که همانطور که می دانیم بهبود کیفیت آموزشی و سرمایه گذاری بر روی منابع آموزشی و انسانی از عوامل مؤثر در توسعه همه جانبه کشورها محسوب می شود . در همین راستا پیشرفت تحص یلی دانشجویان نیز از جمله اهداف اساسی برنامه های آموزشی است. زیرا دانشجویان به واسطه پیشرفت تحصیلی به جایگاهی دست می یابند که از استعدادها و توانائیهایشان برای دستیابی به اهداف آموزش عالی استفاده نموده و شرایط اجتماعی موفقیت آمیزی را ایجاد کنند. بنابراین یافتن شرایط، عوامل و روش های موثر در جهت پیشرفت تحصیلی از جمله موضوعات مورد علاقه پژوهشگران و صاحبنظران علوم تربیتی بوده است(ریدگل[1]،2004). اسمیت سبک شناختی را نشان دهنده پلی بین دوحیطه متمایز از بررسی روانشناسی یعنی شناخت و شخصیت می داند(اسمیت[2]،2010) . مفهوم سبک های شناختی به طور نزدیکی با ایده تفاوت های روانشناسی مرتبط است؛ بدین معنی که تفاوت هایی در بین افراد در رابطه با ساختار شناختی و عملکردهای روانشناسی شان وجود دارد که ویتکین 3در سال 1974 آن را فردیت روانشناسی نامید. سبک های شناختی از نظر ویتکین و همکاران روش هایی هستند که یک فرد برای نزدیک شدن به طیف وسیعی از موقعیتها به کار می برد (ویتکین[3] و همکاران ،2004).
در دنیای امروز، داشتن اطلاعات زیاد راه گشا نیست؛ آنچه اهمیت دارد استفاده از حجم وسیع اطلاعات و به کارگیری آن در همه حیط ههای زندگی است. برای استفاده از این سطح گسترده اطلاعات، لازم است فراگیران به سطوح عالی تفکر و خودشناسی دست یافته و در فرایندهای شناختی و حل مسأله تبحر کافی داشته باشند. این مهم در آموزش عالی اهمیت دوچندان می یابد. امروزه، موضوع اساسی آموزش و پرورش تربیت انسان هایی است که بتوانند درست فکر کنند و بتوانند با تصمیم گیری های درست و مناسب، مسائل پیچیده پیش رو را حل و فصل نمایند. مجمع اهداف آموزش ملی، توانایی تفکر انتقادی و ارتباط مؤثر و حل مسأله را در دستیابی به موفقیت تحصیلی در سطوح عالی آموزش یک ضرورت می داند(گیونگ و میانگ،2008). افراد دارای سبکهای شناختی متفاوت در موقعیتهای یادگیری به شیوه های متفاوتی عمل میکنند. از نظر پردازش اطلاعات، بسته به سبک شناختی، آزمودنیها به جنبه های متفاوت اطلاعات توجه می کنند و در رمزگذاری، ذخیره و یادآوری اطلاعات و، به طور کلی، در تفکر و درک مطلب به راههای متفاوت عمل می کنند. پژوهشهای زیادی که رابطه بین سبکهای شناختی و ترجیحات تحصیلی را بررسی کرده اند نشان می دهد که یادگیرندگان نابسته به زمینه بیشتر جذب رشته های ریاضی و علوم پایه میشوند
و به موضوعهایی که نیازمند تفکر انتزاعی، مستقل، مهارتهای تحلیلی و تواناییهای بازسازی است علاقه نشان می دهند در حالی که افراد دارای سبک وابسته به زمینه بیشتر جذب رشته های علوم انسانی می شوند و به موضوعهای علوم اجتماعی و زمینه هایی که مستلزم روابط اجتماعی نظیر خدمات اجتماعی و تدریس است علاقه نشان می دهند(رضایی و سیف ،1380).
2-1-1 تعریف سبک
سبک مانند بسیاری از تواناییهای افراد امری مادرزادی نیست و حاصل تعاملات فرد با محیط پیرامونش در فرایند رشد و اجتماعی شدن است. سبک یک ویژگی فردی بخصوص در انجام امور است که امکان اجرای فعالیتهای ارادی را می دهد. بنابراین بسیاری از باورهای اخلاقی بارز افراد، افکار اقتصادی آنان، رفتارهای اجتماعی و به طور کلی ویژگیهای بنیادین شخصیت افراد را شکل می دهد.سبک در حقیقت ناشی از سرشت فرد، ارتباط فرد با سایرین، اجتماع ، خلاقیت و تطبیق پذیری است. تمایلات افراد در پردازش اطلاعات و ارتباط با محیط به منظور بهبود عملکرد بیانگر این مطلب است که هیچ سبک شناختی خوب یا بدی وجود ندارد. تفکیک افراد در سبکهای مختلف تنها نوعی طبقه بندی است و به معنی برتری قدرت یادگیری گروهی بر دیگری نیست و بیشتر به بررسی اثر این سبکها بر موفقیت در شرایط خاص دلالت دارد. سبک شناختی از بسیاری جهات با هوش متفاوت است.هوش بیانگر قابلیت فرد برای اندیشیدن به طور سازنده، استدلال کردن و حل مسئله است. در حالی که سبک شناختی به پردازش رفتارها می پردازد .برای سنجش رفتارها باید ابتدا وظایف و فعالیتهایی که نشان دهنده تفاوت افراد هستند، مشخص شود؛ وظایفی که همه از عهده انجام آن برآیند، اما هر کس به روش متفاوتی آن را انجام دهد(هومن،2006).
[1] Rydgel
[2] Smith
[3] Vitkien